darya

آدم هایی هستند که بودنشون حتی مجازی به آدم آرامش می ده !

 

هزار بار به تو گفته بودم
دلیل شیدایی یك زن، زیبایی مرد نیست
یك مرد همیشه زیباست وقتی كه زخمهای دل مجروح زنی را
می بوسد
"نسرین بهجتی"

نویسنده: maryam ׀ تاریخ: یک شنبه 30 فروردين 1394برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 

گاهی برای رسیدن به یک آرزو ،
سالهای زیادی از عمرت را به انتظار مینشینی ،
گاهی به سمت رویاهایت قدم برمیداری ،
گاهی میدوی ،
گاهی از پا میفتی و سینه خیز ادامه میدهی ،
گاهی از هوش میروی و وسط راه ، پهن زمین میشوی ...
به هوش که می آیی باز به راهت ادامه میدهی و شاید مغروری به این همه پشتکار ... یک قدم مانده به صبح به بارگاه آرزویت نزدیک میشوی ، آنقدر خسته که رمقی در پاهایت نیست ...
ناگهان ، خدا ،درست زمانی که رسیده ای ، انتخاب دیگری هم پیش پایت میگذارد و راه دیگری هم پیشنهاد میکند ...
تو میمانی و گذشته ات ، تو میمانی و دیوانگی ...
قمار که میکنی ، گاهی باید دیوانه باشی ...
من طعم این دیوانگی را چشیده ام ...
پیشنهاد او از آرزوی من شیرین تر بود ..

 

نویسنده: maryam ׀ تاریخ: یک شنبه 30 فروردين 1394برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 

"تنها به رویاهایت تکیه کن"
زیرا بدون رویا زندگی کردن
پرنده ای است شکسته بال
که
یارای پروازش نیست.
(لنگستون هیوز)

 

نویسنده: maryam ׀ تاریخ: یک شنبه 30 فروردين 1394برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 

معماری؛
عشق منست…
آنجا که از ویرانه های مشکلاتم؛
پلی برای عبور میسازم؛
نه دیواری ته یک بن بست!!
از تکه های شکسته اشتباهاتم؛
سکوی بلندی میسازم که زیر پایم قرار دهم؛
و بر تجربیاتم لبخند پیروزی زنم!!
و از خرابه های کاخ آرزوهایم؛
قصری با شکوهتر از پیش؛
برای تجلی قدرت توکل به خدا می سازم!!
آری من یک معمارم…
منتظر هیچ فرصتی نمی ایستم؛
و خودم فرصت ها را خلق میکنم…
من امروزم را بر شهر سوخته دل دیروز میسازم؛
چرا که تنها فردا؛ از آن منست…
و با افکار مثبتم؛
آینده ام را زیباتر خواهم ساخت!!
بهترین روزها؛
همانست که در آن شادم و خندان…
من خودم را از نو می سازم!!
آری من معمار دل خویشتنم…

 

نویسنده: maryam ׀ تاریخ: یک شنبه 30 فروردين 1394برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 
 

 

دلا زین تنگ زندان‌ها، رهی داری به میدان‌ها؟
مگر خفته‌ست پای تو، تو پنداری نداری پا!!!
چه روزی‌هاست پنهانی، جز این روزی که می‌جویی
چه نان‌ها پخته‌اند، ای جان! برون از صنعتِ نانبا
تو دو دیده فروبندی و گویی روزِ روشن کو؟!
زَنَد خورشید بر چَشمت، که اینک من تو در بگشا
هر اندیشه که می‌پوشی، درونِ خلوتِ سینه
نشان و رنگ اندیشه، زِ دل پیداست بر سیما
ضمیر هر درخت، ای جان! زِ هر دانه که می‌نوشد
شوَد بر شاخ و برگ او، نتیجه شُربِ او پیدا
زِ دانه سیب اگر نوشد، بروید برگِ سیب از وی
زِ دانه تَمر اگر نوشد، بروید بر سرش خرما
چنانک از رنگِ رنجوران، طبیب از علت آگه شد
زِ رنگ و روی چَشمِ تو، به دینَت پی بَرد بینا
‫#‏مولانا_جلال_الدین‬

 

نویسنده: maryam ׀ تاریخ: یک شنبه 30 فروردين 1394برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 
 
ﺍﻓﮑﺎﺭ ﺗﻮ ﻗﺪﺭﺗﻤﻨﺪ ﻫﺴﺘﻨﺪ .
ﺁﻧﻬﺎ ﻭﺍﻗﻌﯽ،ﺳﻨﺠﯿﺪﻩ ﻭ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﻫﺴﺘﻨﺪ .
ﺗﮏ ﺗﮏ ﺍﻓﮑﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﯼ،ﺑﯿﺎﻥ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﯼ ﺗﻮ ﺑﻪ ﮐﺎﺋﻨﺎﺕ ﺍﺳﺖ .
ﻫﺮ ﻓﮑﺮﯼ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺩﺍﺭﯼ،ﺗﻐﯿﯿﺮﯼ ﻓﯿﺰﯾﻮﻟﻮﮊﯾﮑﯽ ﺩﺭ ﺑﺪﻧﺖ ﺑﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﺩ .
ﺗﻮ ﺣﺎﺻﻞ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﻓﮑﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺫﻫﻦ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﯼ،ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺗﯽ ﮐﻪ ﺣﺲ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ﻭ ﺍﻋﻤﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯽ ﺩﻫﯽ،ﻫﺴﺘﯽ .
ﻭ .......
ﺍﻓﮑﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺩﺭ ﺳﺮ ﻣﯽ ﭘﺮﻭﺭﺍﻧﯽ،ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺗﯽ ﮐﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺣﺲ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ،ﺍﻗﺪﺍﻣﺎﺗﯽ ﮐﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﻪ ﻋﻤﻞ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﯼ ﺗﺠﺎﺭﺏ ﻓﺮﺩﺍﯼ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﺸﺨﺺ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ .
ﺑﻨابﺮﺍﯾﻦ ﻭﺍﺟﺐ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﻮ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﻥ ﻭ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﻪ ﺷﯿﻮﻩ ﺍﯼ ﻣﺜﺒﺖ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻧﻬﺎﯾﺘﺎ ﺑﺎ ﻫﺮ ﺁﻧﭽﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺑﺎﺷﯽ،ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﻫﯽ ﻭ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﮐﻨﯽ ﻫﻤﺘﺮﺍﺯ ﺑﺎﺷﺪ،ﯾﺎﺩ ﺑﮕﯿﺮﯼ .
نویسنده: maryam ׀ تاریخ: یک شنبه 30 فروردين 1394برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

گاری ، پاداش نجابت اسب است . . .
ما تمام نسل حیوانات را به بردگی کشیده ایم
بدون هیچ تردیدی اگر آنها توانایی شکیل یک دین را داشتند
در آن دین ، شیطان را به شکل یک انسان به نمایش می کشیدند. . .

 

 

نویسنده: maryam ׀ تاریخ: یک شنبه 30 فروردين 1394برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 

هرگز احساساتت را پنهان نکن ...
چون شاید شخصی مایل به دیدنشان باشد ،
هرگز فکر نکن همه چیز را می دانی ،
چون ممکن است لحظه ای بعد ...
به نتیجه ی متفاوتی برسی ...
و هرگز در گذشته ات زندگی نکن ...
چون اکنون را از دست می دهی ... !

نویسنده: maryam ׀ تاریخ: یک شنبه 30 فروردين 1394برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 

معبد خداوند فقط به روی
دلی شاد و آواز خوان و رقصان باز است .
دل گرفته را به این معبد راهی نیست ،
پس ، از اندوه اجتناب کن.
دل خود را از همه رنگ ها سرشار کن
درخشان و رنگارنگ مثل یک طاووس-
و برای این " "دلشادی و آواز و رقص"" به دنبال دلیلی نباش .
کسی که برای شادی دلیلی می جوید ، شاد نخواهد بود .
""چون شاخه تر به رقص آ""
و نغمه ساز کن
نه برای دیگران ،
نه به خاطر چیزی ،
برقص ، فقط به خاطر رقص ؛
بخوان ، فقط برای آواز ؛
آن گاه سرتا پای زندگیت ملکوتی می شود ،
و فقط در این حالت است که همه چیز رنگ نیایش به خود می گیرد .
این گونه زیستن ، آزاد بودن است...

نویسنده: maryam ׀ تاریخ: یک شنبه 30 فروردين 1394برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 
 
گر قرب خدا می طلبی ، دلجو باش
وندر پس و پیش خلق ، نیکوگو باش
خواهی که چو صبح صادق القول شوی ؟
خورشید صفت ، با همه کس یکرو باش
ابوسعید ابوالخیر
نویسنده: maryam ׀ تاریخ: یک شنبه 30 فروردين 1394برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 
بسیاری از ...
ما بد حال بودن را طبیعی می دانیم ،
و برای خوشحال بودن ...
باید دلیلی داشته باشیم .
اما شما برای احساس خوشحالی ،
به هیچ بهانه ای نیاز ندارید ...
می توانید هم اکنون تصمیم بگیرید ،
که خوشحال باشید ...
به این دلیل ساده که زنده اید ...
به این دلیل که چنین می خواهید ،
لزومی ندارد که منتظر چیزی یا کسی باشید ... !
" آنتونی رابینز"
نویسنده: maryam ׀ تاریخ: یک شنبه 30 فروردين 1394برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 

زندگی با همه ی خوب و بدش یک سفر است
هرکه ویزاش فقط چند شبی معتبر است...
یک خیابان و گذرگاهِ توقف ممنوع
تند باید برود هرکه در آن رهگذر است...
مطلقا تا ته خط دور زدن ممکن نیست
اشتباهی بروی گم شدن و درد سر است...
زیر سنگینی این بار که بر دوشت هست
حاصلت آرتروز گردن و دیسک کمر است...
توی این راه به هر کس که رسیدم دیدم
بد تر از من غمکی دارد و کلا ًپکر است...
مشکل خویش برِ پیر مغان بردم دوش
گفته بودند که او روشن و صاحب نظر است...
خنده ای کرد و بفرمود کجا آمده ای
من خودم مشکلم ازهر که بگی بیشتر است...
درِ میخانه ببستند و پلمپ کردندش
درِ تزویر و ریا باز تر از هرچه در است...
مشکلی بد تر از این مشکل هوشیاری نیست
ای خوش آن کس که به کل از همه جا بی خبر است...
گفتم این شاخصه ها ،ذوق مرا خشکانید
گفت امروزه فقط پول پرستی هنر است...
پول معیار و ملاک همه ی ارزش هاست
هرکسی در حد و اندازه ی پولش بشر است...
گفتم ای پیربده جامی و سرحالم کن
گفت ،برخیز برو، محتسب این دور و بر است... !

نویسنده: maryam ׀ تاریخ: یک شنبه 30 فروردين 1394برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 

روزگار دریایی است ...
که کشتی زندگی ما بر روی آن ،
به طرف ساحل مقصود می رود ؛
این دریای بزرگ ...
همیشه در جذر و مد است !
اگر امروز آرام باشد ...
مسلما فردا طوفانی خواهد بود ،
بنابراین وقتی آرام است ،
فرصت را غنیمت بشمارید ... !
شکسپیر
نویسنده: maryam ׀ تاریخ: یک شنبه 30 فروردين 1394برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 

شب همه بی تو کار من شکوه به ماه کردنست
روز ستاره تا سحر تیره به آه کردنست
متن خبر که یک قلم بی‌تو سیاه شد جهان
حاشیه رفتنم دگر نامه سیاه کردنست
چون تو نه در مقابلی عکس تو پیش رونهیم
اینهم از آب و آینه خواهش ماه کردنست
نو گل نازنین من تا تو نگاه می‌کنی
لطف بهار عارفان در تو نگاه کردنست
ماه عباد تست و من با لب روزه دار ازین
قول و غزل نوشتنم بیم گناه کردنست
لیک چراغ ذوق هم این همه کشته داشتن
چشمه به گل گرفتن و ماه به چاه کردنست
غفلت کائنات را جنبش سایه‌ها همه
سجده به کاخ کبریا خواه نخواه کردنست
از غم خود بپرس کو با دل ما چه می‌کند
این هم اگر چه شکوه‌ی شحنه به شاه کردنست
عهد تو (سایه) و (صبا) گو بشکن که راه من
رو به حریم کعبه‌ی "لطف آله" کردنست
گاه به گاه پرسشی کن که زکوة زندگی
پرسش حال دوستان گاه به گاه کردنست
بوسه‌ی تو به کام من کوه نورد تشنه را
کوزه‌ی آب زندگی توشه راه کردنست
خود برسان به شهریار ایکه درین محیط غم
بی‌تو نفس کشیدنم عمر تباه کردنست
استاد شهریار یادش گرامی

نویسنده: maryam ׀ تاریخ: یک شنبه 30 فروردين 1394برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 
 
 
 
 
 
 

 

شبیه قطره بارانی که آهن را نمی فهمد
دلم فرق رفیق و فرق دشمن را نمی فهمد
نگاهی شیشه ای دارم، به سنگ مردمک هایت
الفبای دلت معنای «نشکن»! را نمی فهمد
هزاران بار دیگر هم بگویی «دوستت دارم»
کسی معنای این حرف مبرهن را نمی فهمد
من ابراهیم عشقم، مردم اسماعیل دلهاشان
محبت مانده شمشیری که گردن را نمی فهمد
چراغ چشمهایت را برایم پست کن دیگر
نگاهم فرق شب با روز روشن را نمی فهمد
دلم خون است تا حدی که وقتی از تو می گویم
فقط یک روح سرشارم که این تن را نمی فهمد
برای خویش دنیایی شبیه آرزو دارم
کسی من را نمی فهمد، کسی من را نمی فهمد
نجمه زارع

 

نویسنده: maryam ׀ تاریخ: سه شنبه 19 اسفند 1393برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 
 
 

 

آهـــو ندیده‌ای كـــه بـدانی فــــرار چیست‌
صحــــرا نبوده‌ای كـــه بفـــهمی شكــــار چیست‌
بـایـد سقــــوط كـــــرد و همـــین‌ طــــور ادامــــه داد
دریـــا نـــرفـــته‌ای بچشــــی آبشـــــار چیست‌
پیش مـــن از مــــزاحمت بـادهـــا نگـــــو
طــوفــــان نخـــــورده‌ای كـــه بفهــــمی قـــــــرار چیست‌
هـــی ســـبز در سفـــیدیِ چشمـــت جــــوانه زد
یكـــبار هــــم ســــوال نكــــردی بهــــار چیست‌
در خلــــوتت بــه عــــــاقبتم فكــــــر كــــــرده‌ای ...؟
خـــوب‌ ... !
كـــــیفر صنوبـــرِ بـــی‌بــــــرگ و بــــــار چیست‌ ...؟
روزی قــــرار شــــد برســـیم آخـــــرش بـه‌ هــــم‌
حـــــالا بگـــو پس از نـــــرسیدن قـــرار چیست‌ ...؟!

 

نویسنده: maryam ׀ تاریخ: سه شنبه 19 اسفند 1393برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 

عشق در نگاه بزرگان
عشق میوه تمام فصل هاست و دست همه کس به شاخسارشمی رسد. (مادر ترزا)
عشق نخستین سبب وجود انسانیست .(وونارگ)
عشق همچون توفان سرزمین غبارگرفته وجود راپاک می کند و انگیزهرشد و باروری روزافزونمی گردد. (ارد بزرگ)
عشق ما رامی کشدتا دوباره حیاتمان بخشد . (شکسپیر)

........................


ادامه مطلب
نویسنده: maryam ׀ تاریخ: سه شنبه 19 اسفند 1393برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

در مـوج خیز حادثه موسای من باش
در دشت سبز سینه ات سینای من باش
.
در کهکشان هستی م سوسوی عشق و
در دلخوشی های شبم رویای من باش
.......................


ادامه مطلب
نویسنده: maryam ׀ تاریخ: سه شنبه 19 اسفند 1393برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 
چه شوری بهتر از برخورد برق چشم ها با هم
نگاهش را تماشا کن .. اگر فهمید ، حاشا کن !!
فاضل نظری
نویسنده: maryam ׀ تاریخ: سه شنبه 19 اسفند 1393برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 
 

 

نه برای دیگران ، نه به خاطر چیزی ،
برقص ، فقط به خاطر رقص ؛
بخوان ، فقط برای آواز ؛
آن گاه سرتا پای زندگی‌ات ملکوتی می شود ،
و فقط در این حالت است که همه چیز رنگ نیایش به خود می‌گیرد .
این گونه زیستن ، آزاد بودن است....

نویسنده: maryam ׀ تاریخ: سه شنبه 19 اسفند 1393برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

بیچاره باران...
هرگز به رویش نیاورد که عاشقانه هایش ساختگی ست
و دسته چترها محکومند به سکوت
و ترانه ها زور میزنند به طراوت
به رویش نیاورد و کمتر پیدایش شد
شاید که دوریش،یکرنگ کند قدمهای خیس مردمان را
ولی اینان،قهر خدا را نشان جدایی میدانند
و به توجیه شان به جدایی ایمان دارند
بیچاره باران...
برای اندکی،گاهی نم نمکی سرک کشید
شاید به راستی گفته ها ایمان بیاورند
آنان که سرود باران را از برند

 

نویسنده: maryam ׀ تاریخ: سه شنبه 19 اسفند 1393برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 
گفته بودی که:«چرا محو تماشای منی؟
آنچنان مات که یکدم مژه بر هم نزنی!»
مژه بر هم نزنم تا که ز دستم نرود
ناز چشم تو به قدر مژه بر هم زدنی !
 
فریدون مشیری
 
 
 
نویسنده: maryam ׀ تاریخ: سه شنبه 19 اسفند 1393برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 
گفتن من عاشقم خود ادعاست
ادعایی ناروا و نابجاست
هرکه پیش یار کرد اظهار عشق
صحنه سازی میکند در کار عشق
با منوما چند گویی عاشقم
بگذر از خود گر حریفی صادقی
هرگز از معشوق خود چیزی مخواه
بی تمناباش حتی در نگاه
پیش رویش دیده ی هستی بدوز
کافری در عشق اگر هستی هنوز
 
نویسنده: maryam ׀ تاریخ: سه شنبه 19 اسفند 1393برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 
گاهی خودت را مثل یک کتاب ورق بزن.
مثل یک کتاب که فرصت ویرایشش به پایان نرسیده،
آنگاه،
انتهای بعضی فکرهایت "نقطه" بگذار
که بدانی باید همانجا تمامشان کنی!
بین بعضی حرفهایت "کاما " بگذار
که بدانی باید با کمی تامل ادایشان کنی!
پس از بعضی رفتارهایت هم "علامت تعجب" بگذار
که بدانی هیچگاه به خودت مغرور نشوی!
خودت را هرچند شب یکبار ورق بزن تا فرصت ویرایش هست !
حتی بعضی از عقایدت را حذف کن و بعضی ها را پر رنگ !
حواست باشد ،یک روز این کتاب چاپ میشود و به دستت می دهند
و دیگر فرصت ویرایش آن به پایان رسیده !
حالا کتاب خودت را خودت بخوان
امروز تو خود برای حسابرسی از خودت کفایت میکنی
کتابت را زیبا بنویس.
نویسنده: maryam ׀ تاریخ: سه شنبه 19 اسفند 1393برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

از شوق شدم عمری میخانه به میخانه
بس توبه که بشکستم ، پیمانه به پیمانه
دل را چو دهم پندی ، نپذیرد و می گوید
گردیده نصیحت گو ، دیوانه به دیوانه
در خانه ی مسکینان ، از جور غنی یاران
جز آه نمی باشد ، کاشانه به کاشانه
بس روز و شب از مردم بیدادگری دیدم
چون جغد گریزانم ، ویرانه به ویرانه
در صومعه و مسجد ، جز اهل ریا نبود
خواهم که روم چندی بتخانه به بتخانه
در انجمن رندان دیدم به بر شمعی
جان باختن آموزد ، پروانه به پروانه
آزار و جفا ( سالم ) بس دیده ام از خویشان
آن گونه که نپسندد ، بیگانه به بیگانه

نویسنده: maryam ׀ تاریخ: سه شنبه 19 اسفند 1393برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 

اگر پشت سر یک زن بد شنیدید
بدانید دو حالت دارد :
اگر گوینده مرد است
بی شک توانایی به دست آوردن او را
نداشته است!!!
اگر زن است
بدانید توانایی رقابت با او را نداشته !!
فروغ فرخ زاد

نویسنده: maryam ׀ تاریخ: سه شنبه 19 اسفند 1393برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 

ﭼﻨﺎﻥ ﺯﻧــﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﺳﺨﺖ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﯾﻢ ﮔـﻮیی ﺳﺎﻝ ﻫﺎ ﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﺑﺎﺷﯿﻢ !
ﮐـﺎﺵ ﯾــﺎﺩ ﺑﮕﯿـﺮﯾـــﻢ ،
ﺭﻫـﺎ ﮐﻨﯿــﻢ ،
ﺑـﮕــﺬﺭﯾــﻢ ... ،
ﮔـﺎﻫﯽ ﺑـﺎﯾـــﺪ ﺭﻓﺖ ...
ﺩﻝ ﺑــﻪ ﺳﺎﺣـﻞ ﻧﺒﻨﺪﯾـﻢ ،
ﺑﺎﯾﺪ ﺗﻦ ﺑﻪ ﺁﺏ ﺯﺩ ...
ﻣﺎ ﺑﻪ ﺁﺭﺯﻭﻫـﺎﯾﻤﺎﻥ ﯾﮏ ﺭﺳﯿــﺪﻥ ﺑﺪﻫﮑﺎﺭﯾـﻡ ...
ﺯﻧــــﺪﮔﯽ ﮐــﻮﺗــﺎﻩ ﺍﺳﺖ...
ﺷﺎﯾﺪ ، فرصتی نیست تا ﻋﮑﺴﯽ ﺷﻮیم ﯾﺎﺩﮔﺎﺭﯼ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﻃﺎﻗﭽﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﮔﺮﺩﮔﯿﺮﯼ ماﻥ ﮐﻨﻨﺪ!
اصلا گاهی باید نرسید ...
اصلا قرار نیست به همه آرزوها رسید
گاهی نرسیدن ،
نداشتن ،
تو را عاشق تر میکند ....
ومفهوم زندگی چیزی جز "عشق" نیست !!!

نویسنده: maryam ׀ تاریخ: شنبه 27 دی 1393برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 

ﮐﻮﺗﺎﻫﯽ ﻋﻤﺮ ﺷﮕﻔﺖ ﺁﻭﺭ ﺍﺳﺖ !
ﮐﻮﺩﮎ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ:‌ ﻭﻗﺘﯽ ﻧﻮﺟﻮﺍﻥ ﺷﻮﻡ
ﻧﻮﺟﻮﺍﻥ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ : ﻭﻗﺘﯽ ﺟﻮﺍﻥ ﺷﻮﻡ
ﻭ ﺟﻮﺍﻥ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ :‌ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﮐﻨﻢ
ﻭ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﮐﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﭼﻪ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ؟
ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ :‌ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺎﺯﻧﺸﺴﺘﻪ ﺷﻮﻡ
ﻭ ﺁﻥ ﮔﺎﻩ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺑﺎﺯﻧﺸﺴﺘﮕﯽ ﻓﺮﺍ ﻣﯽ ﺭﺳﺪ !
ﺍﻭ ﺑﻪ ﭼﺸﻢ ﺍﻧﺪﺍﺯﻫﺎﯼ ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ،
ﺧﻮﺩ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﺍﺯﺩ ...
ﻧﺴﯿﻢ ﺧﻨﮑﯽ ﺭﻭﯼ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﻫﺎ ﻣﯽ ﻭﺯﺩ ،
ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ ...
ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ...
ﻭ ﻣﺎ ﺩﯾﺮ ﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﯾﻢ ﮐﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ،
ﯾﻌﻨﯽ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﻭ ﻫﺮ ﺳﺎﻋﺖ ﺭﺍ ﺯﯾﺴﺘﻦ ... !

نویسنده: maryam ׀ تاریخ: شنبه 27 دی 1393برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 

دیدم به دست باد گلی نو شکفته را
گفتم: ببین جوانی بر باد رفته را
گل گفت: غم مخور که مکدر نمی‌کند
دست زمانه روح به پاکی شکفته را
خوش‌تر که در غبار فراموشی افکند
امیدهای آتیه غم‌های رفته را
رنگی ز عشق و سینه‌ی ما دید آنکه دید
در شام تیره جلوه‌ی ماه دو هفته را
ما را دلی است بر کف و خوبان نمی‌کشند
در گوش عشق گوهر از اشک سفته را
تا آتشم به خرمن هستی نیفکند
در دیده افکنم دل آتش گرفته را
تاریخ زندگانی من غیر شکوه نیست
خوش‌تر که ناشنیده گذارم نگفته را
در شعر نام خود نبرم تا برون برم
از یاد روزگار حدیث شنفته را

نویسنده: maryam ׀ تاریخ: شنبه 27 دی 1393برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 

ﻣﮕﺮ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺨﺮﯾﺐ ﺭﻭﺡ ﻭ ﻗﻠﺐ ﻭ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻭ
ﺩﻧﯿﺎﯼ ﯾﮏ ﺍﻧﺴﺎﻥ، ﺗﻨﻬﺎ ﯾﮏ
ﮐﻠﻤﻪ ﺑﮕﻮﯾﯿﻢ :
" ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ "
ﻣﮕﺮ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻋﻤﺮﯼ ﺭﺍ ﻫﺪﺭ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﺎﺯﻫﻢ ﮔﻔﺖ : " ﺟﺒﺮﺍﻥ
ﻣﯿﮑﻨﻢ "
ﻣﮕﺮ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻏﺮﻭﺭ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺟﻠﻮﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺧﺮﺩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﺎ ﯾﮏ ﮐﻠﻤﻪ " ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ " ﻏﺮﻭﺭ
ﻟﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺵ ﺭﺍ ﭘﯿﻮﻧﺪ ﺑﺰﻧﯽ
ﻣﮕﺮ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﮐﺴﯽ ﺯﻭﺩ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﮐﺮﺩ ﺍﻣﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺧﻮﺩ
ﻣﯿﺸﻮﯼ ﺑﮕﻮﺋﯽ " ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ "
ﺑﺎ ﮔﻔﺘﻦ ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ : ﭼﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﮐﺮﺩ؟ﭼﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺑﺨﺸﯿﺪ؟
ﮔﺎﻫﯽ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﻧﯿﺴﺖ .... ﮐﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﺑﺘﻮﺍﻧﺪ ﺍﻧﺪﮐﯽ ﻣﺮﻫﻢ ﺩﺭﺩ ﺑﺎﺷﺪ،
ﻧﯿﺴﺖ .
ﮔﺬﺷﺖ ﻫﻢ ﺟﺎﯾﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ .... ﻭﻗﺘﯽ ﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ ﻣﯿﺪﺍﻧﯿﻢ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﮐﺸﺘﺎﺭ ﻫﻮﯾﺖ ﻭ
ﺷﺨﺼﯿﺖ ﮐﺴﯽ ﻣﯿﺰﻧﯿﻢ .... ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺑﺨﺸﺶ ﻫﻢ ﻧﺎﺑﺠﺎﺳﺖ ....
ﺷﺨﺼﯿﺖ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﺎ ﮔﻔﺘﻦ ﺗﻮﻫﯿﻦ ﺑﻪ ﺁﺷﻮﺏ ﮐﺸﯿﺪﯼ ، ﺑﺎ ﮔﻔﺘﻦ ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﺁﺭﺍﻡ
ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ ...
آدمها بفهمید دل 《آلزایمر》نمی گیرد...
شكسپیر

نویسنده: maryam ׀ تاریخ: شنبه 27 دی 1393برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 30 صفحه بعد

CopyRight| 2009 , yasesorati.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By:
NazTarin.Com